۱۳۸۷ اسفند ۲, جمعه

بد نوشت

* اینقدر اعصابم خرابه و استرس فکری دارم که سرم درد گرفته. باور کردنش برام سخت نیست، سالهای سال هست که این رو فهمیدم. پدر و مادری که با تخریب همدیگه، زندگی ما رو به تباهی کشوندن و زمام اداره ی خانواده رو به کسی دادن که اون هم نه اینکه چیزی رو درست نکرد بلکه از اونها بدتر همه چیز رو به لجن کشید. پدر و مادری که هرگز زیر بار مسوولیت زندگی ماها نرفتند و زندگی رو به کام ما زهر مار کردن.
* خیلی وقت هست که برای بار دوم به مرگ فکر میکنم. احساس میکنم مرگ یعنی خلاصی و دور شدن از هر چه بدی و ناپاکی و نامردی و نامرادی. مگه طاقت و توان و نیروی آدمی چقدر هست؟ تا به کی این بار سنگین رو به تنهایی به دوش کشیدن؟
کاش تو نبودی
کاش من نبودم، احساس نبود، نفسی نبود، عشقی نبود، هیچ چیز نبود
کاش
کاش
هر قدر این کلاف سردرگم رو زیر و رو میکنم سر اون رو پیدا نمیکنم.
خدایا به خودت سوگند که دیگه این دل و این تن کم آورده. آخه به کی تنهایی هام رو بگم؟ پیش کی داد بزنم هر آنچه رو که هستم؟ سر رو شونه ی کی بذارم و بگم دوسـ ـتـ ـت دارم؟ سر تو سینه ی کی بذارم و زار بزنم دلتنگی هام رو؟
خدایا صدای ناله های این بنده ی بدبختت رو میشنوی؟ نکنه، نکنه تو هم مثل این جماعت نامرد منو تنها گذاشتی و به حرفم گوش نمیدی؟ شاید اینقدر باهات حرف زدم و به درگاهت نالیدم خسته شدی و پنبه به گوشت گذاشتی تا صدای منو نشنوی؟
ولی من به جز تو کی رو دارم؟ لااقل منو تنها نگذاشتی و پیشم موندی.
کاش سنگ بودم و هیچ احساسی نداشتم.
کاش سنگ بودم.
* مثل باد سرد پاییز غم لعنتی به من زد
حتی باغبون نفهمید که چه آفتی به من زد
رگ و ریشه هام سیاه شد تو تنم جوونه خشکید
اما این دل صبورم به غم زمونه خندید
آسمون مست جنونی،آسمون تشنه ی خونی
آسمون مست گناهی، آسمون چه رو سیاهی
اگه زندگی عذابه یه حباب روی آبه
من به گریه هام میخندم میگم این همش یه خوابه
13871202

۳ نظر:

  1. دوست قدیمی درکت میکنم
    اما به همون کسی که تو رو خلق کرده ایمان داشته باش که تنهات نمیذاره

    پاسخحذف
  2. انرژی عزیزم با تمام وجود درکت میکنم.. سخته.. زجره..میدونم.ولی باور کن غیر از ادامه چاره ی دیگه ای نداریم... به مرگ خودخواسته فکر نکن.. هیچوقت.همه یه روزی میمیرن.. مهم این ه که وقتی زنده ایم از پس مشکلات بربیایم... منم به مرگ فکر میکنم.. منم ناامید میشم..ولی به خودکشی هیچوقت... تو هم امیدت به خدا باشه..اون هیچوقت بندهاش رو فراموش نمیکنه.

    پاسخحذف
  3. دوست عزیز.احساس همدردی منو به شدت بپذیر . غصه دارمون کردی با این نوشته هات . راست میگی . مگه چقدر ادم طاقت داره .وقتی سختی از یه حدی بگذره . ادم پوست کلفت میشه . همدردی منو بپذیر.

    پاسخحذف

با سلام و سپاس از اینکه وبلاگ من را برای دیدن انتخاب کرده اید.در اینجا می توانید کامنت خود را بگذارید.لطفا از نوشتن کلمه های بد و یا کلمه هایی که باعث فـ ـیـ ـلـ ـتـ ـر شدن می گردند خودداری کرده و در پایان متن کامنت نام،آدرس میل،آدرس وبلاگ و یا سایت خود را بنویسید تا تماس با شما ممکن باشد.